بازدید امروز : 137
بازدید دیروز : 3
زبان هنر است که می تواند حوادث عظیم را تبیین و تشریح کند و ذهن ها را روشن نماید. قبل از پیروزی انقلاب، در دوران مبارزات پانزده ساله، متاسفانه «هنر» وارد این میدان نبود، مگر خیلی به ندرت، گاهی شعرهای خوبی گفته می شدکه در روشنگری ذهن ها اثر داشت.
این اواخر_ شاید سالهای دهه ی پنجاه _بعضی از نمایشنامه ها و هنرهای نمایشی هم تقریبا وارد میدان شدند، اما خیلی کم و به ندرت، مثلا در تهران نمایشنامه ی «ابوذر» را روی صحنه آوردند؛ در مشهد نمایشنامه ی «باران» را جوانان خوبی بودند که روی صحنه آوردند_ که الان هم در زمینه های هنر فعالند_اما خیل کم بود، غرض، هنر نقش زیادی در آن زمان نداشت.
لیکن از لحظه ی پیروزی انقلاب، هنرمند به میدان آمد؛ عمدتا از طریق استعدادهای هنری نوظهور، یعنی جوانان. شما الان ببینید در میان این هنرمندان معروفی که ما داریم، خیلیشان جوانان بعد از انقلابند.
اینها کسانی هستند که یا در جبهه های جنگ، یا در صحنه های انقلاب، با یک ایمانی، یک خودباوری پیدا کردند و به سمتی کشیده شدند؛ مثلا دوربینی دستشان گرفتند و برای عکسبرداری به جبهه ها رفتند. این کارها این ها را به سمت هنر کشاند؛ و همین طور بقیه ی هنرها.
بعضی هم از هنرمندان دوره ی قبل از انقلاب بودند که این ها به انقلاب پاسخ دادند، خیلی هم متاسفانه پاسخی ندادند، رفتند کناری نشستند و هنرشان را در خدمت انقلاب قرار ندادند.
منبع: بیانات امام خامنه ای در دیدار با جمعی از جوانان 13/11/77
-از سن پنج سالگی محمد رضا را به کلاس نقاشی در خیابان شیخ بهائی اصفهان بردم - اساتید وسائل و تجهیزاتی که لازم داشت در اختیار او قرار می دادند ... خود او به مرور زمان با فعّالیت زیاد تبدیل به نقاشی زبر دست شد - تابلوهائی از طبیعت می کشید ؛ همزمان با شکل گیری انقلاب شروع به کاریکاتور کشیدن بر علیه طاغوتیان کرد و به صورت شبانه آنها را در محلات به همراه اعلامیه های حضرت امام توزیع می کرد.....
(پای درد و دلهای حاج حیدر ؛ پدر شهید محمد رضا مصدقیان)
((تشییع پیکر شهید به همراه جمعی از یاران بعد از 17 سال - 1379/03/22))
خدایا – به محمد (صلی الله علیه) بگو که پیروانش حماسه آفریدند ، به علی (علیه السلام) بگو که شیعیانش خون به پا کردند ، به حسین (علیه السلام) بگو که خونش همچنان در رگها می جوشد ، بگو که دستهای عباسها از تن ها جدا شده ، بگو که خونها ریخته شده و بگو که قاتلان همچنان خونمان را می ریزند ، امّا .... باز هم لاله می روید.....
-فرازی از وصیت نامه شهید-
هنرمند پاسدار شهید محمد رضا مصدقیان - فرزند : حیدر
ولادت : 1340/06/31 - شهادت : 1361/11/17
با آغاز حرکتهای مردمی جهت شکست پیکره ی استبداد ستمشاهی هر کس به سهم خود فعالیتی را صورت می داد ، این شهید بزرگوار در آن زمان نمایشگاههای کتاب و کیوسک های تبلیغاتی(نوار . مجله . روزنامه . کتاب و....) را جهت آگاه سازی مردم و جهت مقابله با تفکرات ضدّ اعتقادی و مخرّب و منحرف گروههای مارکسیست ، کمونیسم .. مجاهدین خلق و... برپا می کرد و جزء نیروهای اولیه تبلیغات سپاه بود ...
(کیوسک تبلیغاتی واقع در میدان مرکزی(تاسوعا))
((بر پائی نمایشگاه کتاب ))
آری ؛؛ نقّاش بهشتی بهترین عنوانی بود - که به نظرم رسید برای این شخصیت عزیز به کار ببرم - شهیدی که آشنائی من با او از یک نقّاشی بزرگ از شخصیّتی بزرگ شروع شد - از کودکی هر وقت از میدان مرکزی (تاسوعا) گذر می کردم آن تصویر ذهن مرا مشغول می کرد ، تا اینکه رفته ، رفته و به مرور زمان با سوال از افراد مختلف هم صاحب عکس که حضرت آیت الله شهید بهشتی (ره) بود شناختم ؛ و هم نقّاش آن تصویر را ، شخصیتی که نه تنها در میدان رزم ، بلکه در میدان هنر هم از ابتدای نوجوانی اش افتخار آفرین بود و با فعالیتهای مختلف فرهنگی و هنری جریان فکری انقلاب اسلامی را تقویت می کرد ؛ هنرمند شهید محمد رضا مصدقیان - هم عکس شهید یهشتی را به تصویر کشید و هم خود بهشتی شد ؛
(این عکس 32 سال است که ماندگار مانده است - طرح کار سال 1360)
-علاقه ی زیاد محمد رضا به علمای بزرگ نهضت و مخصوصا حضرت آیت الله بهشتی باعث شد ، تا پس از انفجار در حزب جمهوری اسلامی و شهادت 72 تن - تمثال شهید بهشتی را بر دیواره ای در ورودی خیابان شهید بهشتی از طرف میدان مرکزی که در معرض دید عده ی کثیری می باشد - به تصویر بکشد تا یاد اینان هر روز برای عموم زنده شود و بدانند این انقلاب به پرچمداری چه کسانی به ظهور پیوست ....
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک